جدول جو
جدول جو

معنی مهره ور - جستجوی لغت در جدول جو

مهره ور(مُ رَ / رِ وَ)
ذوفقار. (یادداشت مؤلف). مهره دار. رجوع به مهره داران شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
بهره ور بودن، بهره داری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره ور
تصویر بهره ور
بهره دار، دارای بهره، سودبرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مایه ور
تصویر مایه ور
مایه دار، مال دار، سرمایه دار، باشکوه، ارزشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهره بر
تصویر بهره بر
سود برنده، شریک، انباز
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رَ / رِ وَ)
محظوظ و کامران و نیک بخت و کامیاب. (ناظم الاطباء). سودبرنده. کامیاب. برخوردار. بهره بر. بافایده. (یادداشت بخط مؤلف) :
ببخشیدشان جامه و سیم و زر
ببودند زو هریکی بهره ور.
فردوسی.
همچنو ما همه از نعمت او بهره وریم
پس چو نیکونگری نعمت او نعمت ماست.
فرخی.
نه چاهی را بگه دارد نه گاهی را بچه دارد
ز عفوش بهره ورتر هرکه او افزون گنه دارد.
فرخی.
خرمردمند هر سه نه مردم نه خر تمام
از هر دو نام همچو شترمرغ بهره ور.
سوزنی.
بهره ورند از سخات اهل صلاح و فساد
زاهد و عابد چنانک مفلس و قلاش ورند.
سوزنی.
که ای بهره ور موبد نیکنام
چرا پیش از اینم نگفتی پیام.
سعدی.
از آن بهره ورتر در آفاق کیست
که در ملک رانی به انصاف زیست.
سعدی.
لغت نامه دهخدا
(شُ رَ وَ)
دهی از دهستان دیجویجین تابع اردبیل است و 1183 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مُ رَ / رِ گَ)
آن که مهره سازد. (از آنندراج) :
چو باشد مهره گر را کار با پشم
به یاقوت و زمرد کی نهد چشم.
امیرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از بهره ور
تصویر بهره ور
بهره بر، بهره دار بافایده، سود برنده، کامیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهره زن
تصویر مهره زن
آنکه مهره زند
فرهنگ لغت هوشیار
مهری ایست به اندازه برنجی با رنگ سپید که گویند هر ماری دو عدد از آن در درون سر دارد و غربال بندان دوتای از آن در سرکه افکنند بفاصله ای و آن دو در سرکه حرکت کنند تا بیکدیگر پیوندند، و این خاصیت در هر چیز آهکی باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مایه ور
تصویر مایه ور
دولتمند و مایه دار و مالدار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه دارای مهره است ذی فقار. یا مهره داران. نام عام کلیه جانوران استخواندار جانورانی که دارای استخوان میباشد و بالمال صاحب تیره پشت (ستون فقرات) هستند استخوانداران ذی فقاران ذوفقاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره بر
تصویر بهره بر
سود برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
بهره بری، بافایدگی بهره داری، سود برندگی، کامیابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهره ور
تصویر بهره ور
((~. وَ))
بهره بر، بهره دار، بافایده، سودبرنده، کامیاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
راندمان، استنتاج
فرهنگ واژه فارسی سره
برخوردار، کامیاب، متمتع، محظوظ، مستفید، منتفع
متضاد: محروم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
Productivity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
productivité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
生産性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
פּוֹרִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
उत्पादकता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produktivitas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
ผลิตภาพ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
productiviteit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produtividade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
productividad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produttività
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
生产率
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
produktywność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
продуктивність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
Produktivität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
производительность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بهره وری
تصویر بهره وری
생산성
دیکشنری فارسی به کره ای